علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
باران  عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

علی کوچولو وباران خانوم ما، همه زندگی مامان و بابا

علی کوچولو! تولدت مبارک

1394/2/17 9:18
نویسنده : مامان مونا
3,321 بازدید
اشتراک گذاری

یا من ارجوه لکل خیر

دنبال هم میدوند و من دلم میخواهد باخیال راحت بازی کردنشان را تماشا کنم....امانمیشود...طبق معمول باران زمین میخورد و گریه اش بلند میشود... 

هر دو باهم گیر میدهند به یک اسباب بازی خاص...دعوا و گریه و زاری... هردو آن اسباب بازی را ول میکنند و همزمان سراغ یک وسیله دیگر میروند و باز هم همان آش و همان کاسه .... و من گاهی این میانه میانجی گری میکنم و گاهی هم فقط نظاره گرم!!  یاد گرفته اند بعضی وقتها با هم کنار بیایند....

 

علی برنج خشک را داخل کاسه میریزد و میپاشد روی سر باران و بقول خودش عروسی بازی میکند و همه جای خانه را دانه های برنج پر میکند.... در میانه عروسی بازیشان یک پیام تلگرام در گروه تربیتی کودکان می آید که بگذارید بچه ها ازادانه هر بازی که بخواهند انجام دهند و ... من لبخند به لب تایپ میکنم الان بچه های من دارند دانه های برنج را میپاشند روی سر و کله هم و عروسی بازی میکنند و من از فرط خستگی نشسته ام و پیامهای وایبر و تلگرام را میخوانم...! 

تعطیلات نوروز یک هفته تهران بودیم پیش باباحجت و خاله میترا اینا وخاله مهسا و یک هفته قم پیش مامان حاجی و باباحاجی علی و باران.... جایتان خالی چند بار هم مشرف شدیم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و نایب الزیاره همه دوستان بودیم ک علی و باران حسابی همه را دعا کردند . 


تازگیها چندروزی سرظهر در هوای بهاری علی و باران را پارک میبرم که درادامه عکسهایش را میبینید.... 


وهفته گذشته را سرگرم تدارکات برای برگزاری جشن تولد علی بودیم .... یک مهمانی خانوادگی.... عل متولد اسفند است اما به خاطر برخورد با ایام فاطمیه ترجیح دادیم که بعد ازتعطیلات سال نو، جشن تولد را بگیریم خلاصه خاله مهسا وخاله امیندخت دوست عزیزم و خاله نوشین جان و خاله میترای مهربان حسابی کمکم کردند ....جای دوستان خالی ....مهمانان چه بچه ها و چه بزرگترها حسابی خوش گذراندند.... و ما هر چند خسته شدیم اما برق  خوشحالی در چشمان علی کوچولوی عزیزم یک دنیا ارزش داشت. .. ازمدتها قبل می گفت شمع تولدم رو خودم فوت کنم و کیک تولدم شکل دایناسور باشه (کلا به دایناسور و کارتونهایی که با موضوع دایناسور ازشبکه پویا پخش میشه علاقه داره). من هم چند سال گذشته با بارداری باران و بعدش هم دردسرهای بچه کوچک و .. نتوانسته بودم برایش تولد درست و حسابی بگیرم و ماند و ماند تا.... اردیبهشت امسال.... 


پی نوشت 1: علی اینروزها علاقه زیادی به اسپند دود کردن پیداکرده. شایدچون با دود اسپند دود کن ، ما قطار میشیم ، کوکو چی چی بازی میکنیم ، دوری توی خانه میزنیم و باران هم بادیدن دود اسپند نوایی شبیه صلوات سر میدهد .... 
پی نوشت 2: باران علاقه زیادی به ماشین بزرگ دارد و هرجا توی کوچه و خیابان میبیند با شوق فریاد میزند ماشی بشگ! (ماشین بزرگ) 
پی نوشت 3:گاهی که با رسیدگی به علی سرگرمم و چند دقیقه ای غافل میشوم از حال و احوال دخترک، سریع خود را میاندازد وسط و گاهی با تن صدای بلند به من یادآوری میکند : بایا بایا...(باران،باران) یعنی : پس من چی..؟! 
و این میان من عادت کرده ام آن که در یک لحظه واحد، دو تا مامان شوم....هر چند که ساده نیست! 
پی نوشت 4:این یک هفته پس از تولد هر دو مریض شده اند... تب...

آخرنوشت: لحظات ملکوتی ماه رجب گوارای وجودتان باد...

بفرمایید عکسها.... 

 

سفره هفت سین 1394 در منزل پدر

علی و باران در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها

باران کوچولو در حرم کریمه اهلبیت س نایب الزیاره شماست.

 

 باران خانوم و مقنعه و چادر سفید گلدارش که مامان حاجی دوختند

علی عزیزم در حرم شاه سید علی از نوادگان حضرت ابوالفضل علیه السلام - قم...

زیارت قبول پسرم!

بوستان هاشمی - قم

بوستان علوی -   قم.... خاله ریزه ! کجا میری...؟!

بدون شرح... قبل و بعد اصلاح موی سر!!

دو هفته پیش . پل طبیعت.... علی و فانوس دریایی پل

و در ادامه عکسهای پارک رفتن کوچولوها....

پرنده ای در آسمان را بالای عکس دیدید؟

و در پایان عکسهای تولد علی عزیزم....

کیک دایناسوری!!

از راست: حلما - آوا - بردیا - علی و آریا

 

سالاد الویه به شکل قارچ و گل آفتابگردان محصول دستان هنرمند خاله مهسا

 

 

 

 

 

 

پسندها (12)

نظرات (44)

مریم مامان آیدین
17 اردیبهشت 94 11:20
سلام مونای عزیزم...خوبی دوست گلم به به چه جشن تولد قشنگی برای علی جونمون گرفتی عزیزم.....قشنگ معلومه که چقدر خوشحاله دست همگی خصوصا مامان مونای گل وااااقعا درد نکنه...همه چی خیلی زیبا و هنرمندانه بود میز خیلی تحریک کننده و تزیینات خیلی قشنگی شده ایشالا همیشه شاد باشه پسرکمون و 120 ساله بشه
مامان مونا
پاسخ
سلام مریم عزیز. ممنون. لطف داری. خوبین ؟ آیدین عزیزم م م خوبه؟ جای شماحسابی خالی بود. رسیدن بخیر از شمال. پستت قشنگ بود و عکسهاش هم محشر بودن. درمورد عصرانه تولد بیشتر کمک خواهرم و دوستم بود. وگرنه من دست تنها نمیتونستم کاری از پیش ببرم.... انشا . . . . تولد آیدین جو و و و و ن
مریم مامان آیدین
17 اردیبهشت 94 11:24
درباره اون متن ابتدای پست....واقعا بهت تبریک میگم دوستم...معلومه مامان خیلی صبور و خوبی هستی و این خیلی قشنگه عکس های پارک رفتن ها هم خیلی قشنگ بود زیارتتون هم قبول عزیزم قربون دل مهربون فرشته ها که همه رو دعا کردن باران نانازم با چادر مثل یه عروسک شده خدا حفظشون کنه هردو دسته گلت رو دوست خوبم خیلی ببوسشون
مامان مونا
پاسخ
لطف داری مریمی گل. در مورد صبور بودن باید خیلی روی خودم کار کنم. گاهی از دست خودم عصبانی میشم که چرا فلان موقعیت صبور نبودم....انشالا خداوند صبر بیشتری بهم بده.... تا بتونم مادر بهتری برای علی و باران باشم.... پارک رفتنهامون که به پای شما و آیدین نمیرسه! اونقدر خسته میشم بعد از پارک رفتن که نگو!!باید همش دنبالشون باشم...گاهی هرکدوم از یه مسیر جداگانه میرن و من باید تکثیر بشم!! ... نایب الزیاره همه دوستان بودم.... انشا. . . . حاجت روا بشین.... مامان حاجی چادر و مقنعه قشنگی دوخته برای باران و دخترعموش آوا که شش ماه از باران کوچیکتره... آیدین نا ا ا ا ا زم رو ببو و و و س
الهام
17 اردیبهشت 94 15:41
سلام مونا جون خیلی از خوندن پست تون لذت بردم دوستم خیلی هم عالی بود تولد علی جون و البته زحمات شما و خاله مهسای هنرمند واقعا ستودنی بود و همین طور عکس های سفره هفت سین فدای خاله ریزه بشم من که اینقدر زیبا شده تو این چادر ممنون که به یاد ما هم بودی و برامون دعا کردی علی نازمون هم خیلی آقا شده که آروم نشسته تا موهاش کوتاه بشه ببوس بچه ها رو از طرف من مونا جونم
مامان مونا
پاسخ
سلام استا ا ا ا ا دعزیز. خوبین؟ علیرضای نازم خوبه؟مرسی. لطف دارین. آره باران با چادر شده بود خاله ریزه!! ...در حرم حضرت معصومه س بیادتون بودم امیدوارم هرحاجتی دارین خداوند حاجت رواتون کنه.... در مورد تولد بیشتر زحمتها رو خواهرم کشیدن .... در مورد کوتاهی مو هم علی خدا رو شکر خوب همکاری میکنه. علیرضای گلم م م م رو ببوس. انگار سفری در پیش دارین. بهتون خوش ش ش ش بگذره . . . .
مامان ریحانه
17 اردیبهشت 94 21:25
سلااااااااااااااااااام مونا جان عزیزم چه عجب خانومی شما پست گذاشتی البته درکت میکنم خواهر اول اینکه شروع پستت خیلی خیلی قشنگه من که چند بار خوندم و هر بار لذت بردم فدای شما مادر صبور بشم من بعد اینکه کلی خندیدم از عروس بازیشون خدا رحم کرد من اونجا نبودم برنج خشک سرم بریزن نه که آلرژی شدید به برنج خشک دارم از اون جهت گفتم ( حالا بگو تو رو دیگه چه به عروسی خودت و تحویل میگیری ) خوشحالم که تعطیلات خوبی داشتی عزیزم و چه سعادتی که یک هفته ای در جوار بارگاه ملکوتی خانم فاطمه ی معصومه بودی خوشا به احوالت آن موقع که دستان را گره زدی به ضریح پاک و مطهر کریمه ی اهل بیت بانوی صبور ما را هم دعا کن در مناجات این روزهایت چه برنامه ی مفرح هر روزه ای خیلی عالیه
مامان مونا
پاسخ
سلام به ریحانه مهربونم. لطف داری خواهر. بابا شماهم که مادر پر صبر و حوصله ای هستی . و امیوارم همیشه دور و برت عروسی باشه . . . . حساسیتت به برنج خشک رو قبلا تو وبلاگت خونده بودم.... راست میگی ها ..... عروسی بازی با برنج خشک با الرژی شما اصلا به هم نمیخورن. خدا رو شکر نازنین عاقله و از این بازیها نمیکنه!! در حرم حضرت معصومه س نایب الزیاره اتون بودم و امیدوارم همه دوستان و شما بزو و و و دی مشرف بشین حرم کریمه اهلبیت . . . . پارسال که مادر شوهرم تصادف کرده بود و تهران بودن و چند وقتی نرفتم قم اعصابم خورد شده بود . . . . لحطات زیبای ماه رجبت پر از استجابت دعا
مامان ریحانه
17 اردیبهشت 94 21:45
یبار دیگه تولد علی کوچولو مباااااااااااااااارک چه خوب که تونستی یه تولد به دلخواه پسر نازمون بگیری و همچنین سفارش کیک به سلیقه ی خودش چه تولد و چه تزییناتی دست مامان گلش درد نکنه و همچنین خاله های مهربونش عکسها خیلی قشنگن فدای دعا کردن خوشگل خانوم بشم من و مبارک باشه مقنعه و چادر نازش چه بهش میاد چه خواهر و برادر دست در دست هم دادهان انشالله که سالیان سال عمر با عزت داشته باشن و پشت و پناه هم باشن ببوووووووووووووووس مونا جونم دسته گلای نازتو
مامان مونا
پاسخ
مرسی ریحانه عزیزم. امیدوارم تولد 120 سالگی نازنین گل زیر سایه پدر و مادر مهربونش . . . . امیدوارم دسته گلای عزیز شماهم همیشه پشت و پناه هم باشن. مقنعه و جادرش رو باران نمیذاره درست و حسابی سرش کنیم و هی فرار میکنه ! فدای همه مهربونیات بشم ریحانه مهربونم.
مامان مبینا
18 اردیبهشت 94 17:49
سلام بر مونای عزیز خوبی خواهرم؟ متن اول پست رو خوندم وهزاران بار تحسینت میکنم نمیدونم اگه من جای شمابودم چ واکنشی داشتم اما همین رو میدونم ک هر چی داشته باشم صبر و طاقت رو ندارم
مامان مونا
پاسخ
سلام خواهر عزیز. لطف داری.دختر گلت خوبه؟ من مطمءنم تو هم صبر و طاقت داری. صبور بودن از خصوصیات مادر بودنه . . . .
مامان مبینا
18 اردیبهشت 94 17:51
به به چ تولد قشنگی همه چیز مرتب خوش سلیقه هست دست مامان مونا وخاله ها درد نکنه ممنونم باران جون ک واسمون دعا کردی
مامان مونا
پاسخ
لطف داری مثل همیشه. نایب الزیاره همه دوستان وبلاگی ام بودم . امیدوارم همتون حاجت روا بشین . بیشتر زحمتشو خواهرم و دوستم کشیدن . امیدوارم تولد 120 سالگی مبینای عزیز زیر سایه پدر و مادر مهربونش
مامان مبینا
18 اردیبهشت 94 17:52
عکسا عاااااااااااااااااااااااااااااااااالیه بوووووووووووووووووووووس واسه عسلچهای خاله
مامان مونا
پاسخ
ممنونم دوست گل . بوسهای منو به مبینای نا ا ا ا ا ا ا ا ز مامانی و خودت برسون ! !
زهره مامانی فاطمه
19 اردیبهشت 94 9:27
سلام مونا جان خوبی عزیزم پس شماهم قم بودید زیارت قبول عزیزم چه گلی شده دخملی توی چادر چه تولد زیبایی و چه زحمات بسیاری دستت درد نکنه مامانی عزیزبوووس برای علی جان و باران گلی
مامان مونا
پاسخ
سلام زهره جان. مرسی از لطفت. اتفاقا عکسی که شما تو وبلاگتون از حرم حضرت معصومه س گداشتین همیشه تو ذهنمه. دختر خودت هم که ماشا . . . . خانمیه. انشا . . . . تولد 120 سالگی فاطمه گل زیر سایه مامان و باباش
زهره مامانی فاطمه
19 اردیبهشت 94 9:28
راستی دوباره تولد علی گلی مبارک باشه ایشااله عمر هزار ساله زیر سایه پدر ومادر مهربونش داشته باشه
مامان مونا
پاسخ
ممنونم دوست عزیزم.الهی که همیشه سلامت و شاد باشین. فاطمه گلمون رو ببوس . . . .
مامان مهراد
19 اردیبهشت 94 9:28
تولدت مبارک علی جون. دستت درد نکنه مونا جون بابت زحماتی که کشیدی. خیلی زیبا و کامل بود. ان شاله مراسم دامادیش
مامان مونا
پاسخ
سلام مهری عزیزم. لطف داری. الهی سلامت و شاد باشین و تولد 120 سالگی مهراد گلمون و انشا. . . . عروسی شازده خوشگلم .
مامان مهراد
19 اردیبهشت 94 9:29
زیارتتون قبول. چادر هم خیلی به خاله ریزه میاد.
مامان مونا
پاسخ
قبول حق. انشا . . . .قسمت شما هم بشه. برای همتون دعا کردم . مامان بزرگش زحمت جادر رو کشیدن . دستشون درد نکنه
مامان مهراد
19 اردیبهشت 94 9:31
مونا جون واقعا بهت تبریک میگم بابت صبری که داشتی و داری. خودمو میزام جات میبینم من اصلا طاقت نمی یارم همه زندگی بشه برنج. درس خوبی بهم دادی.
مامان مونا
پاسخ
مهری جون صبر رو خدا به ادم میده. مطمءن باش خودت هم مادر صبوری هستی. من از وقتی که توی یه گروه تربیتی تو تلگرام عضوم و تحت تاثیر تعلیمات اون گروه دارم رو خودم کار میکنم تا مادر بی حوصله ای نباشم هر چند که گاهی عصبانی هم میشم که در پستهای وبلاگ نمینویسمشون!! . 1 بچه که باشه کنترل امور راحتتر دست مادره تا 2 تا بچه.
الهه مامان مبین
19 اردیبهشت 94 17:55
سلام عزیزدلم زیارتتون قبول باشه چه تولد خوشگلی مبارک باشه خوشگل پسرم دست گلت درد نکنه . خسته نباشی دوست خوبم براتون بهترینها رو آرزومندم
مامان مونا
پاسخ
سلام الهه عزیز. لطف دارین. قبول حق باشه. نایب الزیاره همتون بودم. انشا . . . . که همه دوستان حاجت روا بشن. انشا . . . . تولد 120 سالگی مبین عزیزم
مامان کیانا و صدرا
19 اردیبهشت 94 19:54
سلام مونا جونم.تولد علی جونو تبریک میگم و امیدوارم همیشه ی ایام سلامت و شاداب و برقرار باشید.ممنونم بابت عکسها...همه چی عالی.عروسی هم خوب بود و بیست
مامان مونا
پاسخ
سلام مرضیه خانم گل. لطف داری. انشا . . . . تولد 120 سالگی صدرا و کیانای گل ل ل زیر سایه مامان و بابای مهربونشون. در حرم کریمه اهلبیت نایب الزیاره تون بودم. انیدوارم حاجت روابشین. دسته گلای عزیزتو ببو و و و و و س .
فرزانه
21 اردیبهشت 94 9:25
سلام موناي عزيزم اميدوارم سالي كه اينقدر قشنگ و پرهيجان شروع شده تا آخرش همينجوري باشه واقعا بهت تبريك ميگم بخاطر صبوري و پرمهريت با بچه هات آخه ديدم مادرهايي رو كه اصلا اينطور نيستند اما ذات شما شايسته مقام مادر بودنه علي جان و باران كوچولو واقعا نازن ماشالله هزار ماشالله بزرگ شدن واي به اون عكسي كه زيرش نوشته بودي خاله ريزه كلي خنديدم آخه واقعا خود خاله ريزه شده بود چقدر جاي من تو تولد علي خاليه! اگر دعوتم ميكردي ميومدم دوست داشتم تو و بچه ها و اميندخت و مهسا جان رو ببينم ايشالله هميشه شاد و سلامت و سرحال و در پناه خدا باشيد
مامان ریحانه
21 اردیبهشت 94 12:25
مونا جون خصوصی عزیزم
مامان ریحانه
21 اردیبهشت 94 15:50
خصوصی مونا جون
هدیه
24 اردیبهشت 94 23:42
سلام مونا جان ممنون عزیزم از لطف و محبتت اشکالی نداره منکه از کسی توقعی ندارم با این همه مشغله به کلبه درویشی من سربزنه اگه هم سر می زنید واقعا دارید به من حقیر لطف می کنید ممنون عزیزم از دعای خیرت ان شالله بلا از شما هم دور باشه دوستم مرسی از توجه ات چشمات قشنگ می بینه و خوشحالم که خوشتون اومده اینم خوبه میشه در کنار بچه ها هم لذت برد
مامان ریحانه
25 اردیبهشت 94 9:15
مونا جون خصوصی
مامانی
25 اردیبهشت 94 15:10
سلام مونا جون خوبی عزیزم؟ چه قشنگ نوشتی ... تولد علی جونم تبریک میگم الهی قربونش برم حتما خیلی منتظر تولدش بوده که اینهمه واسه کیک و شمع نقشه کشیده چقد سخته رسیدگی به دوتا بچه مخصوصا اونجاها که باید تکثیر شد یا وقتایی ککه باید حواسمون باشه که با رفتارمون یکیشونو آزرده نکینم عکسها عالی بود همیشه به سفر و گردش و شادی و تولد دوستم ببوس دوتا تربچه کوچولوتو
♥مرجان مامان آران و باران♥
25 اردیبهشت 94 19:20
سلام عزیزممم خوبی وای چقدر عکسا قشنگ بودد همیشه به خوشی و شادی تولد علی کوچولوی نازم مبارککک ایشالا همیسه بخندین دوست عزبزمممم میبوسمتوننن
مامان ریحانه
29 اردیبهشت 94 23:26
مونا جون خصوصی
مامان دوقلوها
2 خرداد 94 10:09
ماشالا ... همه چی خوب و عالی بود دستت درد نکنه مامان جون خسته نباشی تولد علی جون هم مبارک باشه ایشالا که 120 ساله بشی در کمال صحت و سلامتی
مامان مهراد
4 خرداد 94 10:03
سلام مونا جون . مهراد تو جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده. میشه لطف کنی و با گوشی ات کد 40 رو به 1000891010 پیام کنی تا تعداد رای هامون بره بالا. خیلی خیلی ممنونتم.
مامان کیانا و صدرا
5 خرداد 94 17:57
سلام مونا جوندوست داشتی یه سر بیا وبمونموبایلتم بیار
مامان مبینا
9 خرداد 94 17:18
سلام ب مونای عزیز وروجکای دوست داشتنی خوبن؟ ببوسشون از طرف من
مامان مبینا
12 خرداد 94 16:14
مونا جان عیدتان مبااااااااااااااااااارک
مامان مبینا
26 خرداد 94 21:29
مامان مبینا
2 تیر 94 1:46
مونا جان داریم کم کم ب تولد باران جون نزدیک میشیمااااااااا جلو جلو مبااااااااااااااااارک
مامان مونا
پاسخ
سلام دوست مهربونم . ممنون که این همه به یاد من هستی و شرمنده میکنی . دختر گلت رو ببوس .
سارا
15 تیر 94 3:12
سلام دوست عزیز... من از طریق سرچ دکتر صابونچی به وبلاگ شما رسیدم.. اینطور که متوجه شدم دو تا فرشته کوچولوتون توسط ایشون دنیا اومدن... راستش من تازه باردار شدم و دنبال دکتری حاذق و مومن هستم که بهم آرامش بده.. ممنون میشم اگه توضیحاتی راجع به ایشون بهم بدید. شما از همه نظر راضی بودین؟ ممنون میشم جوابم رو بدید، تشکر
مامان مونا
پاسخ
سلام دوست عزیز . بارداریتون مبارکه و امیدوارم بسلامتی این دوران رو طی کنین . بله من هر دو بارداری ام را زیر نظر ایشون بودم و خدا رو شکر راضی ام . دکتر با سواد و مومنی هستن . زیرمیزی نمیگیرن و همه مراقبتهای دوران بارداری رو به خوبی انجام میدن . به مریضشون استرس وارد نمیکنن و همه کارهاشون رو با بسم الله و ذکر انجام میدن و موقع تولد بچه شهادتین رو میخونن و به امام زمان عج سلام میدن . این ها مواردی بود که برای من هم مهم بود و برای همین ایشون رو انتخاب کردم . باز سوالی بود پاسخگو هستم .
مامان کیانا و صدرا
18 تیر 94 8:01
سلام مونا جونم.الهی واقعا ناراحت شدم.طفلی بچه ها...باران جون هفت تا آمپولایشا....عزیزم همیشه هر دو شون سالم و سلامت باشن.از تب نگو عزیزم که میدونم چی میگیوحشتناک بود مونا جون وحشتناک همین طور که میگی باران و علی جون تب داشتن صدرا هم یه هفته ی کامل....فقط تو تب سوخت و منم سوختمشرمندم کردی گلم.ممنونم از وقتی که گذاشتی و ببخش که نظراتت ارسال نشده و به زحمت افتادی.فدات.ببوس بچه های گلتو
مامان مونا
پاسخ
سلام . قربو و و و و و و و و نت .
مامان مبینا
22 تیر 94 1:05
باران جونی تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااارک ایشالله 100ساله شی خاله
مامان مبینا
23 تیر 94 19:11
عزیزم جلو جلو عیدتون مباااااااااااااااااااااارک
الهام
29 تیر 94 0:16
خصوصی دارید
سمیرا
29 تیر 94 7:52
عزیزم تولد علی جان مبارک باشه ایشالا که تولد صدو بیست سالگیشو جشن بگیری...چه خوراکیهای خوشمزه ای به به
مامان مهری
4 مرداد 94 8:49
سلام مونا جون. خوبید؟ علی جون چطوره؟ باران ملوس چی میکنه ؟ خبری ازتون نیست....
مامان مبینا
8 مرداد 94 0:26
مونا جون کجایییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ بچها خوبن؟
مامان مونا
پاسخ
سلام عزیزم . راستش در به در دنبال یه موقعیتی هستن تا آپ کنم . . . !
مامان مبینا
25 مرداد 94 17:13
باران جون روزت مبااااااااااااااااااااااااااااارک
★ مَه رو ★
31 مرداد 94 9:31
ببخش که آدرس نمیذارم یه روز اومدی تو وبم و دعا کردی منم مادر شم چون یکسال در انتظار بودم اومدم بگم به لطف خدا و دعای مادرهای گلی مثل شما من باردارم ایمان دارم خدا اول از همه به صدای دعای مادرهایی که دعام کردن گوش داده و بعد من مرسی که اون مدت میومدی به وبم برام میشه دعا کنی صحیح و سالم و سرموقع بغلش بگیرم؟ زنده باشین ان شاءاللّه و بچه های نازتون زیر سایه پدرمادرشون بزرگ شن
مامان مونا
پاسخ
سلام . خدا رو شکرررررر
نرگس مامان طاها و تارا
5 مهر 94 12:19
سلام(ملكوتي خواه هستم) ديدي تو دنياي مجازي آدم از هركسي يه تصوري تو ذهنش داره؟ تصور منم از شما با تصويري كه از خوندن وبلاگتون گرفتم يكي بود اينا رو گفتم كه بگم اميدوارم در دنياي واقعي هم همين طور باشيد،آرام ،صبور،با ايمان و مهربان.
ابجی سجا
12 مهر 94 11:12
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش . . .
ابجی سجا
12 مهر 94 14:09
تنفس شروع زندگیست عشق قسمتی از زندگیست اما دوست خوب قلب زندگیست !
مامان حلما
24 آبان 94 11:15
سلام عزیزم خوبین عزیزای دل خاله خوبن مرسی گلم که بهمون سر زدی ممنون از محبتت اینشاالله همیه مریضارو خدا شفا بده تشون سلامت باشه مرسی از دعات خوشحال شدم رمز خواسته بودی برات خوصوصی میزارم بازم به ما سر بزن