تبریک سال نو و یکسالگی علی کوچولو
۱۹اسفند که مصادف با روز جمعه بود یک جشن تولد کوچیک برای علی کوچولو گرفتیم. در این جشن تولد که مادربزرگ علی حسابی زحمت کشیدخاله مهسا- دایی مهرداد- عمه آذر -عمو رضا - بابا بزرگهای مهربون علی کوچولو و مادربزرگ عزیزش حضور داشتند . جای همه شما حسابی خالی بود انشاله سال آینده همه دوستای خوبم هم در جشن تولد علی کوچولو باشند.
پسرم! انشاله ١٢٠ سال عمر با برکت داشته باشی زیر سایه امام زمان عج
برای تحویل سال نو هم قم بودیم. منزل پدربزرگ علی. حسابی با علی همه سرگرم بودتد طوری که پس از برگشتنمون به تهران بابابزرگ و مامان بزرگ مرتب از قم پیغام میدادند که دلمون حسابی برای علی تنگ شده و جاش حسابی خالیه...!
علی از همون ایام ابتدای سال نو از امیرحسین کوچولو که همسایه مادرشوهرم هست و دو ماه از علی بزرگتره واژه "تو " به معنای توپ را یاد گرفته و گاهی از صبح که از خواب بلند میشه میگه تو... تو.... !
پس از اینکه هفته اول تعطیلات گذشت به تهران برگشتیم و علی اومد پیش خاله میترا و پسرخاله آریا و حسابی با ایشون سرگرمه.
در ادامه تعطیلات روزهای خوبی رو براتون آرزو مندم.
انشاله همه فرشته های کوچولوی دنیا سالم و خوش باشند و خوشبخت...