علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
باران  عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

علی کوچولو وباران خانوم ما، همه زندگی مامان و بابا

علی سر پا پسر بابا

1391/2/18 2:17
نویسنده : مامان مونا
688 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای نازنینم . خوبین؟ انشاله در این روزای بهاری حال و هوای زندگیتون هم سبز و بهاری باشه.

 

شاید عنوان مطلب جالب باشه براتون. آخه علی کوچولو چند روزه که به مدت ۱۰ ثانیه بدون هیچ گونه کمک می ایسته. البته چند خبر از دختر کوچولوهای فامیل رسیده که همسن علی کوچولو یا یکی دو ماه کوچکترند اما ماشالله راه میرند!!

 این جمله آهنگین: علی سر پا    پسر بابا  را اولین بار وقتی علی کوچولو  سر پا ایستاد پدرم براش خوند. اما من هول شدم و دور و برش شلوغ بازی در آوردم و بلافاصله علی تعادلش را ازدست داد و افتاد!!!

حالا دیگه کی راه میافته نمیدونم . من و همسرم هم حساس نیستیم که فلان بچه راه افتاد و میدود و علی کوچولو همچنان چهار دست و پا میره.

علی کوچولو  اصولا کمی کارهاش رو دیر شروع کرد.مثلا در حالیکه خیلی از بچه ها ۴ و ۵ ماهگی غلت میزنند اما علی قلقلی ۶ ماهش رد شده یود که غلت زد و باعث تعجب همگان شد که بالاخره علی  حرکتی زد!!!

چند روزه  مثلا یاد گرفته که ناز کنه اما هنوز مهارت چندانی در این حرکت نداره و اگه حال داشته باشه همچنان که ناز میکنه با دهانش صدایی شبیه ناز کردن در میاره... نا...نی .. دا...دی..

اگر خوابش بیاد و کاری خلاف میلش صورت بگیره حسابی اعصابش خورد میشه و گوله گوله اشک از چشماش میاد.

 امشب یک قوطی کرم دست و صورت رو نمیدونم از کجا پیدا کرده بود و درش رو باز کرده بود و داشت ازش میخورد!! (البته قوطی تقریبا خالی بود اما دیواره هاش کمی کرم داشت) . باباییش صحنه رو دید و در قوطی رو بست اما با اخم علی که مواجه شد و دید نزدیکه که علی گریه کنه به قول خودش سریعا دوباره در کرم رو باز کرد! چند دقیقه بعد من که سر رسیدم و این صحنه رو دیدیم در قوطی  رو بستم که علی بدون هیچ گونه درنگی زد زیر گریه . این نکته رو هم اضافه کنم که علی هروقت که گریه میکنه قبل از اینکه صدای گریه اش بیاد اشکش حسابی جاری میشه. خلاصه با دستاش من رو به عنوان متهم نشان میداد و اشاره میکرد که مقصر این بود!!!

از سرگرمیهای این روزهاش اینه که بستنی رو خدا رو شکر دوست داره و میخوره . چند روزی هم هست که با بابابزرگش میره پارک و دو بار تا حالا سوار تاب شده. البته خود من فعلا میترسم سوار تابش کنم.

از وقتی که برای خوندن این مطالب گذاشتید سپاسگزارم .

دوست دارم از نظرات ارزشمندتون بهره مند بشم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)