علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
باران  عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

علی کوچولو وباران خانوم ما، همه زندگی مامان و بابا

خاطرات یک ماهه ابتدای تولد ...

    (عکس بالا :عکس لحظات اولیه تولد علی ناز ما ) سلامی دوباره به همه دوستای گلم   از نظرات ارزشمندتان سپاسگزارم پس از معاینات نهایی توسط  خانم دکتر امینه صابونچی در روز ۱۴ اسفند دکتر وقت نهایی ۱۹ اسفند را تعیین کرد و با اینکه من و همسرم تمایل داشتیم تا اول فروردین برای تولد علی کوچولو صبر کنیم اما نتایج سونوگرافی و معاینات دکتر حاکی از اون بود که نگهداری بچه بیش از این زمان مضر هست و برای بچه و حتی مادر خطرناکه. شش ماه بعد عروس دایی همسرم که دوست داشت بچه اش روز تولد امام رضا ع به دنیا بیاد و بچه رو چند روز اضافه نگه داشته بود دچار مشکلات فراوانی شد... از امکانات و پرسنل بیمارستان مادران نهایت ...
30 شهريور 1391

عکسی روی ماه افتاد / علی کوچولو راه افتاد

سلام به همه خاله های مهربون علی کوچولو... طاعات و عبادات همگیتون انشاله قبول باشه. علی کوچولو خدا رو شکر دو هفته ای هست که دیگه مستقلا چند قدمی برمیداره. مبارک باشه گلگلم. انشاله این قدم سرآغاز قدمهای بزرگ در زندگیت باشه. قدمهایی که انشاله فقط برای رضای خدا برداری... پنجشنبه هم رفتیم مرکز بهداشت و خاله مهربون  بهداشت گفتند نسبت به ماه پیش اصلا وزن نگرفتی پسرکم و بقول خاله میترا از بس که چیزی نمیخوری...! و هر چی میذاری دهنت همزمان رنده میکنی میدی بیرون. البته خاله نوشین مهربون میگه که توقف وزن گیری بچه ها در این سن به علت دندون در آوردن طبیعیه. الان حسابی آبریزش دهان داری و گاهی به حدیه که جلوی لباست کلا خیس میشه!به لطف خدا ...
16 مرداد 1391

فرهنگ لغات این روزهای علی کوچولو

سلام. فرهنگ لغات این روزهای علی کوچولو:   د (به فتح دال) به صورت کشیده یعنی برق : وقتی از علی کوچولو میپرسیم برق کو در حالیکه سرش رو بالا میکنه و به لوستر نگاه می کنه میگه: د... ! د د (به فتح دال): به صورت پشت سر هم یعنی فلان چیز رو میخوام!! دی دی : یعنی بریم بیرون تازگیها هم یاد گرفته و قتی می گی چشمات کو با انگشت چشمهاش رو نشون میده البته این مهم با تلاشهای شبانه روزی من و خاله مهسا اتفاق افتاده!! و در صدد هستیم تا سایر اجزای صورت رو هم نشون علی کوچولو بدیم!! حالا تا چقدر موفق بشیم خدا میدونه!!! چهار روز پیش هم جوانه های زیبای دندانهای نیش بالا و یک آسیاب بالا نمایان شد. مبارک باشه پسرم... اب...
15 مرداد 1391

عاشقانه ای برای پسرم...

عاشقانه ای برای پسرم...   سلام عزیزم... سلام نازنینم...پسرم! در زندگی ما آدمها  گاهی بعضی آدمهای دیگر می  میآیایند که خیلی زیبا زندگی را دگرگون می کنند... به تو حس جدید و قشنگی می بخشند حس مادر بودن را... در قلب همه مادرها سرودهای ناگفته قشنگی جاریست که از روز ازل بوده تا به ابد شاید نبود امکانات اجازه نداده مادران روزگار دور بتوانند حس قشنگشان را بنگارند و فقط در قلبشان نگه داشته اند حسشان را... حالا خداوند به من این توفیق را داده که برای تو بگویم از حس زیبای مادر بودن.... تو که همه زندگی من و بابا هستی و طبق فطرتی که در وجود ما خداوند گذاشته تو را عاشقانه دوست داریم... ...
13 خرداد 1391

تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم...

اولین بار این شعر را سوم دبیرستان بودم که خواندم و ۱۳ سال بعد در سریال مدار صفر درجه شنیدم. به نظرم زیباست...   تقدیم به همه عزیزانمان... تو را به جاي همه کساني که  شناخته ام دوست مي دارم   تو را به خاطر عطر نان گرم براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم   تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم   تو را به خاطربوي لاله هاي وحشي به خاطر گونه ي زرين آفتاب گردان براي بنفشیِ بنفشه ...
11 خرداد 1391

با امید و توکل به خداوند متعال

سلام.من مونا هستم. ۲۹ سالمه و مادر یک کودک آسمانی هستم. کودکی پاک و معصوم مثل همه بچه های پاک کره زمین...    علی کوچولوی ما در روز ۱۹ اسفند ۸۹ در بیمارستان مادران تهران با روش سزارین دنیا آمد. وزن:۳۳۵۰ و قد ۵۲ سانتیمتر. دور سر: ۳۲ انشاله دو هفته دیگه علی یکساله میشه .. این وبلاگ هر چند دیر راه اندازی شد اما باز هم خدا رو شاکرم تونستم و وقت شد خشت اول این خانه را بگذارم... ! برمی گردم و با حوصله روند بچه داری یکساله ام را خواهم نوشت... ...
10 خرداد 1391

علی سر پا پسر بابا

سلام به دوستای نازنینم . خوبین؟ انشاله در این روزای بهاری حال و هوای زندگیتون هم سبز و بهاری باشه.   شاید عنوان مطلب جالب باشه براتون. آخه علی کوچولو چند روزه که به مدت ۱۰ ثانیه بدون هیچ گونه کمک می ایسته. البته چند خبر از دختر کوچولوهای فامیل رسیده که همسن علی کوچولو یا یکی دو ماه کوچکترند اما ماشالله راه میرند!!  این جمله آهنگین: علی سر پا    پسر بابا  را اولین بار وقتی علی کوچولو  سر پا ایستاد پدرم براش خوند. اما من هول شدم و دور و برش شلوغ بازی در آوردم و بلافاصله علی تعادلش را ازدست داد و افتاد!!! حالا دیگه کی راه میافته نمیدونم . من و همسرم هم حساس نیستیم که فلان بچه راه افتاد و ...
18 ارديبهشت 1391

تبریک سال نو و یکسالگی علی کوچولو

سلام به همه دوستای خوبم. سال نو بر شما مبارک . انشاله امسال پر از برآورده شدن آروزهای قشنگی باشه که تو قلبتون دارید.   ۱۹اسفند که مصادف با روز جمعه بود یک جشن تولد کوچیک برای علی کوچولو گرفتیم. در این جشن تولد که مادربزرگ علی حسابی زحمت کشیدخاله مهسا- دایی مهرداد- عمه  آذر -عمو رضا - بابا بزرگهای مهربون علی کوچولو و مادربزرگ  عزیزش حضور داشتند . جای همه شما حسابی خالی بود انشاله سال آینده همه دوستای خوبم هم در جشن تولد علی کوچولو باشند. پسرم! انشاله ١٢٠ سال عمر با برکت داشته باشی زیر سایه امام زمان عج برای تحویل سال نو هم قم بودیم. منزل پدربزرگ علی. حسابی با علی همه سرگرم بودت...
10 فروردين 1390